غم فراق

رنجنامه ای در فراق یار

غم فراق

رنجنامه ای در فراق یار

سپیده جان کجایی؟

 سپیده جان کجایی؟ 

روزگاریست که در خلوت خود بی‌تابم 

در یاد تو ای همدم جان می‌نالم 

ای سپیده عزیز! 

چرا مرا تنها گذاشتی و رفتی؟ 

من به تو محتاجم 

تو به من بی توجه! 

می‌ترسم از روزی که بری اون دور دورا و حسرت این روزها رو بخورم که چرا با اینکه اینقدر از نظر فیزیکی به من نزدیک بودی، در بدست آوردن دلت کوتاهی کردم و اون موقع دیگه نتونم به این راحتی‌ها بدستت بیاورم! 

دوست عزیز، یار قدیمی! 

به خداوند یکتا قسم می‌خورم که هیچ کس را به اندازه تو دوست نداشته، ندارم و نخواهم داشت! 

تو بی‌نظیری، لنگه نداری! 

با چه زبانی دوستت دارم را بر زبان بیاورم که باور کنی؟ 

عاشقانه تو را دوست دارم و همیشه تو در خاطر من ماندگاری! 

بیا و برگرد تا این دل شاد شود 

غزیزم منتظرتم

تولدی بی تو

تولدی بی تو

به یاد روزگارانی نه چندان دور که تولدت رابا هم جشن می گرفتیم، من دیروز کیکی گرفتم که روی آن عدد 29 نقش بسته بود و به انتظارت آنقدر نشستم که شمع ها آب شدند و تو نیامدی!!!!
محصول خامه و پارافین را در کنار جوی خیابان رها کردم تا هر رهگذری که از آنجا عبور می کند، دیوانگی مرا دریابد، هرچند تو هنوز هم نفهمیدی !!!!؟؟  

من بی تو یه ناتمومم               

من بی تو رو به جنونم 

دور از تو نذار بمونم                

من بی تو ته نمی تونم

تولد معشوق

تولد معشوق 

امروز زاد روز توست ! 

چهارمین روز از فصل زمستان یادآور تولد دلدار من است. 

دلداری که دلش با من نیست! 

چه شیرین بود جشن گرفتن تولد دوباره عشق، در روز تولد معشوق 

اما حیف ....

حیف که دلدار را در تن دلی برای من نیست که چون گذشته در تب من بسوزد و ضربانش را با ضربان قلب من تنظیم نماید. . . . .

با دلم چه کردی؟

با دلم چه کردی؟ 

چه کردی با دلم ای یار رعنا 

در این عالم شدم تنهای تنها 

در این ماتم سرا کُشتی علی را 

نبودی با دلم هرگز هم آوا

تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم

تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم 

روزها در پس روزها می گذرند، من هر روز تو را یاد می کنم و خاطرات روزهای با هم بودن را از ذهنم عبور می دهم. 

تو بی من خوشی و من بی تو ناخوش !

تو از من غافلی و من در غم فراقت عاجز ! 

ای تنهاترین همدم روزهای آفتابی، بتاب .... بر من بتاب تا دوباره از درخشش نور وجودت حیات بگیرم و به زندگی بازگردم. 

مرا از حضورت و لمس نفست محروم نکن ! 

به یادم باش و مرا دریاب

آخه دل من

آخه دل من 

توی آینه خودتو ببین چه زود به زود
تویه جوونی غصه اومد سراغت پیرت کنه
نذار که تو اوج جوونی غبارغم
بشینه رو دلت یهو پیر و زمین گیرت کنه

منتظرش نباش دیگه اون تنها نیست
تا آخر عمرت اگه تنها باشی اون نمیاد
خودش می گفت یک روزی میذاره میره
خودش میگفت یک روز خاطره هاتو می بره از یاد

آخه دل من
دل ساده ی من
تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار
آخه دل من دل دیوونه ی من
دیدی اونم تنهات گذاشت بعد یک عمر آزگار
آخه دل من دل دیوونه ی من
تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار
دیدی اونم رفت اونم تنهات گذاشت رفت
تو موندی و بی کسی و یک عمر خاطره پیشت

دیگه نمیاد دیگه پیشت نمیاد
از اوچی موند برات به جز یک قاب عکس رو به روت
آخه دل من دل دیوونه ی من
تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار

تا کی میخوای بشینی به پاش بسوزی
تا کی میخوای بشینی چشم به در بدوزی
در پی پیدا کردن کسی برو
که فقط واسه ی خودت بخواد تو رو

آخه دل من دل ساده ی من
تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار
آخه دل من دل دیوونه ی من
دیدی اونم تنهات گذاشت بعد یک عمر آزگار

آخه دل من دل دیوونه ی من
تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار
دیدی اونم رفت اونم تنهات گذاشت رفت
تو موندی و بی کسی و یک عمر خاطره پیشت

دیگه نمیاد دیگه پیشت نمیاد
از اون چی موند برات به جز یک قاب عکس رو به روت
آخه دل من دل دیوونه ی من
تا کی میخوای خیره بمونی به عکس روی دیوار

چه ساده گذشتی!

چه ساده گذشتی! 

هیچ وقت در یاورم نمی گنجید که به این سادگی از من گذر کنی ! 

کسی که می گفت حتی پس از ازدواج هم مرا فراموش نمی کند، چگونه به راحتی پا بر روی همه دوستی ها، خاطرات، محبت ها، صمیمیت ها، دل بستگی ها و قول و قرار ها گذاشت !؟ 

مهرت از دلم لحظه ای دور نمی شود . . . 

در غربت تنهائیم یاد کن مرا ... یادبود از من در اطرافت بسیار است، اگر نیک بنگری! 

ای کاش بار دیگر می آمدی

ای کاش بار دیگر می آمدی 

بی تو نفس کشیدن، سخت ترین لحظات را برای من رقم زده است. 

تو را در تمامی لحظات و در تنهایی هایم مدام یاد می کنم، ای کاش یک بار دیگر چون گذشته می دیدمت و با تو و وجود نازنینت وداع می کردم. 

آخرین باری که تو را دیدم، نمی دانستم که چه در سر داری و خبر نداشتم که این آخرین باری است که تو را می بینم تا خوب حس ات کنم و گرمایت را برای ابد در خودم ذخیره کنم. 

ای کاش بار دیگر می آمدی....ای کاش 

این رسم رفاقت نبود ای دوست که مرا نا دانسته از دیدنت و حس وجودت محروم کنی !!!! 

من فقط با تو به اوج می رسیدم و تنها تو بودی که آرامش را به من هدیه می کردی ! 

آرامش من در طول ماه به امید دیدار تو و رسیدن روز وصال بود... هر چند گاه گاه و دیر دیر ... 

تو مرا از زندگی محروم کردی .... کجایی که ببینی حال و روزم چگونه است!؟ 

ای کاش بار دیگر می آمدی....ای کاش 

من بی تو یه ناتمومم

من بی تو یه ناتمومم 

من بی تو یه ناتمومم  

من بی تو رو به جنونم 

دور از تو نذار بمونم 

من بی تو...نه نمیتونم 

                                         *******

ای عشق راه دور من 

شکسته دل مغرور من 

حادثه رفتن تو بود 

مهم نبود غرور من 

                                         *******

مهم نبود شکستنم 

به پای تو نشستنم 

مهم تو بودی عشق من 

نه قصه دل بستنم  

یادش بخیر ! چقدر از این شعر خاطره داشتیم .... 

من هر روز این ترانه را گوش می کنم و تو .... فارق از من و منی !! 

یاد کن مرا

یاد کن مرا 

این روزها که می گذرد، سختی ایام و غم فراق بر من فائق آمده و یادت شامگاهان تا بامدادان مرا خاطر مملو از غم و ماتم ناشی از دوری و فراق می نماید. 

بیاد روزگار نه چندان دور و با خاطره ای نیک از ساعات با هم بودن، یاد کن مرا !!! 

مرا دریاب 

دریاب مرا، ای تنها خاطره خوش و ای یگانه نوید بخش شادی 

یاد کن مرا

روزهای سخت

روزهای سخت 

زبان شعر زیباست اما بیان مسائل به زبان شعر سختی های خاص خود را دارد. 

این بار می خواهم ساده بگویم و ساده بنویسم! 

روزگار بی تو سخت و طاقت فرساست و یاد و خاطرت یک لحظه از من دور نمی شود.  

خاطرات گذشته مرا یاد می آید.... 

غم دوری و عدم دستیابی به تو از یک سو و ناتوانی از تکرار خاطرات از سوی دیگر، مرا سخت آزرده است. 

شبها تا دیر وقت به یادت هستم و خاطرات با هم بودن را مرور می کنم. 

در باورم نمی گنجد که تو .... تو مهربان .... تو صمیمی .... و تو یار و یاور همیشگی، چگونه توانستی از من ببری و داشتنت را از من دریغ نمایی !!! 

تو خواهی آمد ! 

می دانم که روزی خواهی آمد ... اما کی و چگونه نمی دانم !!!  

منتظرت می مانم ...

همیشه و تا زمانی که زنده ام .... در انتظار بازگشتت هستم  

سعی کن مرا زیاد منتظر نگذاری ... ترا من چشم در راهم

بیخیال

بیخیال 

من این طرف تر از زمین  

تو رو صدا صدا کنم 

تو بیخیال من شدی 

چه با هدف چه بی هدف!

تو از سرم نمی روی 

من از برای تو تهی 

مرا ببین چه حالیم؟ 

تو غافل از من و منی

خودخواهی

خودخواهی  

تو یه خودخواهِ لجوج 

من یه دیوانۀ مست 

تو و سنگینی یک عشق بزرگ 

من و دلتنگی و تنهایی و درد 

و چه بی علت و بی چون و چرا

عاقبتِ کار من و دل شد؛‌ تنهایی

جدایی

 جدایی

راه من از تو جدا شد! 

من به دنبال پیوستن 

و تو خواهان جدایی 

توی این جدال افکار 

تب تو بر غم من حاکم شد 

و چه ناغافل و سخت؛ 

راه من از تو جدا شد! 

معرفت

معرفت 

معرفت در گرانیست، به هر کس ندهندش 

پر طاووس چه زیباست به کرکس ندهندش

بازگشت

بازگشت 

چه خوش باشد که بعد از انتظاری 

به امیدی رسد امیدواری 

چه شیرین است لحظه بازگشت 

و چه لذت بخش است هم آغوشی مجدد 

 

لحظه هایم فقط با تو طراوت دارد و نفسم تنها با تو خوشبو می شود

وای از غم جدایی

 وای از غم جدایی

سخت ترین لحظه در زندگی وقتی است که می خواهی و نمی خواهد،‌ بی تابی و نمی تابد، بیقراری و نمی آید ! 

ای کاش می دانستی که چه می گویم ! 

ای کاش لحظه ها قابل بازگشت بود !  

.  

.   

.

و در نهایت

ای کاش درک مسائل نزد همه افراد یکسان بود !

رفتی

رفتی 

وقتی که بودی دل من زنده بود هنوز 

وقتی که رفتی دل من مرده بیش نبود 

 

شنبه 26/04/89        ساعت 2:20

شکست

شکست 

شکستم در فراقت ای سپیده 

                                                 دلم مانند تو هرگز ندیده 

 

شنبه 26/04/89          ساعت 2:15

سرگذشت

سرگذشت 

من گله دارم ز چنین سرگذشت 

                                             بار دگر دل کمرم را شکست 

 

شنبه 26/04/89         ساعت 11:30